فاطمیه
در تاریخ۱۳۹۸/۱۰/۱۹ مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و مراسم شهادت سردار رشید حاج قاسم سلیمانی با حضور اساتید و طلاب و بانوان شهرستان در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) دالاهو برگزار گردید.
مراسم ابتدا با تلاوت آیات قرآن کریم آغاز گردید سپس حدیث شریف کساء خوانده شد.
در ادامه سخنران محترم معاون آموزش مدرسه علمیه سخنان خود را اینگونه ایراد نموند:
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در همه شئون زندگی چه در باب زندگی شخصی یعنی اطاعت از شوهر و چه در زمینه مسائل اجتماعی یعنی تبعیت از مقام ولایت همواره تابع و یاور امیر المومنین(علیه السلام) بوده است و ما هم در این برهه از زمان که در عصر غیبت امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) به سر می بریم آزمون پذیرش ولایت را پیش روی خویش می بینیم. آری آزمون بزرگ ولایتمداری ما تبعیت از فقیه جامعالشرایطی است که مدبرانه زمام امور را به دست گرفته است و با پیروی از بانوی گرامی اسلام علم مبارزه با کفر و نفاق را به احتراز درآورده است. که سردار شهید قاسم سلیمانی نمونهی یک انسان ولایتمدار واقعی بودند و ما اگر بخواهیم اتنقام این سردار رشید را بگیریم وقتی که رهبرمان بیان میکند انتقام سخت در پیش است این را هم مردم باید تکرار کنند، باید عماروار به رهبر بگوییم اهل انتقام هستیم هرطور که باشد.
در پایان سخنرانی روضه و مداحی برگزار شد سپس مهمانان به صرف چای و خرما پذیرائی شدند.
نماز اول وقت
داستان نماز اول وقت
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم. پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت. چند دقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند.
آقای پیرکراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقید به نماز اول وقت باشد.
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند، من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم!
و اوهم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد…
درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم. ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم…
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم…
رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد…
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه
بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت
پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودم گفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسر وقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضیه مرا ازکجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد…
خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم “حسنعلی نخودکی” نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم.
چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگرعصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود…
نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
قربان درخدمتگذاری حاضر
شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و…
رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:
مردیکه پدرسوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی” فاتحه و درود میفرستم….
* خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان
اللهم ارزقنا شهادت
قال امیر المومنین علیه السلام :
من دعائه علیه السلام لمّا عزم علی لقا القوم بصفّین اللّهم ربّ السّقف المرفوع … ان اظهرتنا علی عدونا فجنّبنا البغی و سدّدنا للحق و ان اظهرتهم علینا فارزقنا الشَّهاده و اعصمنا الفتنه.
حضرت علی علیه السلام فرمود :
خدایا، ای پروردگار آسمان برافراشته … اگر ما را بر دشمنان پیروز گرداندی، از ستم و تجاوز دورمان دار و بر حق استوارمان گردان و اگر دشمنان بر ما پیروز شدند، شهادت را روزیمان فرما و از فتنه بازمان دار.
نهج البلاغه، خطبه170
شهید گمنام سلام
زبان راستگو
#امام_صادق (ع) فرمودند:
مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَا عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زَادَ اللَّهُ فِي رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زَادَ اللَّهُ فِي عُمُرِهِ.
?کسی که زبانش راستگو باشد، عملش پاک است
کسی که نیت خیر داشته باشد خداوند روزی اش را زیاد میکند و
کسی که به خانوادهاش نیکی کند، خداوند عمرش را زیاد میکند.
?خصال شیخ صدوق، ج۱، ص۸۸