بهار زندگی
امروز تازه فهمیدم بهار با تو چه قشنگ است آقا
دلم امشب برای تو سخت تنگ است اقا
سلام آقای من
چه بگوئیم وچه بنویسم از دل تنگی هایی که حتی قلم هم توان نوشتن آن را ندارد
از روزهای کودکیم که احساس میکردم خیلی به تو نزدیکم ولی اکنون زنگار گناه تمام وجودم را فرا گرفته و بین ما فاصله ها انداخته
آقا به خدا دل تنگ روزهای کودکیم. روزهایی که دلمان پاک و نگاهمان زلال بود و تمام وجودمان پر از اشتیاق میشد آنگاه که دعای سلامتیت را از بر می خواندیم
بیا و ظهور کن و این فاصله ها را کم کن اگر تو بیایی به کرم وجودت دنیا گلستان میشود وبه یمن قدمت وجود زنگار گرفته من کمی پاک میشود
بیا آقاجان درست است بار گناهم سنگین است اما هنوز درونم این امید را دارم که به تو نزدیکم
گل نرگس بیا واسطه شو و این بنده رو سیاه را پیش خالقت دعایی کن که گوشه چشم خدایم برای من کافی است تا نامه نوکری مرا تا آخر عمرم امضا کنی
سخت محتاج آن نگاه و این امضایم
به قلم: خانم فرشته شیرپور