انتظار
08 بهمن 1393
چند وقتی ست که داعش های زمانه غزل های جمعه ام را به سخره گرفته اند
چند وقتی ست که می گویند شایدهایمان سرابی دیرینه گشته است
چند وقتی ست که از جهان، هیاهیوی خون به گوش می رسد
دوست دارم جمعه هایی که گذشتند به پا شوندو تبسم به آمدنت دهند
دوست دارم عصر یک جمعه فریاد زنم. آری ! شایدهایمان به بار نشست
آخر، تنها شده ایم چون آمدنت خیلی دیر شده…….
یقین دارم می آیی واز پشت پنجره انتظارهایم روزها حکومت می کنی
ولی کاش …..
ای کاش با اذان تو فردا صبح شود
ای کاش…………..