نماز اول وقت...
07 بهمن 1393
یکی از همرزمان شهید مهدی زین الدین چنین روایت میکند:"جادههای کردستان آن قدر ناامن بود که وقتی میخواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصا توی تاریکی، باید گاز ماشین را میگرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمیکردی. اما زینالدین که همراهت بود، موقع اذان، باید میایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلا راه نداشت.پس از شهادتش یکی از برادران در عالم رویا دید که آقا مهدی مشغول زیارت خانه خداست. عده ای هم به دنبالش بودند. پرسیده بود: تو اینجا چه میکنی؟
گفته بود: “به خاطر نمازهای اول وقت که خواندم اینجا هم فرمانده هستم.”